اقلیم شناسی دربرنامه ریزی محیطی
باروری ابرها بهعنوان متداولترین و بهترین روش شناختهشده تعدیل آب و هوا، افزودن مواد به داخل یک ابر با هدف تقویت تشکیل و رشد ابر می باشد. بلورهای یخ در ابرهای سرد بیشتر حجم ابر در دمای زیر صفر درجه سلسیوس است و رشد قطرکهای درون ابرهای گرم بیشتر حجم ابر دارای دمای بالای صفر درجه سلسیوس است و درنتیجه افزایش بارش برف یا باران میباشد. به عبارت دیگر باروری ابرها روشی جدید برای تأثیرگذاری بر روی ابرهای طبیعی است که در آن با استفاده از مواد شیمیایی آب بیشتری از ابر به شکل باران یا برف گرفته میشود بیشترین عواملی که در باروری ابرها برای تولید باران سرد و طرحهای باروری ابرها برای تقویت بارش برف به کار میروند یدید نقره و یخ خشک (دیاکسید کربن منجمد) هستند. عواملی دیگر مانند گازهای مایع (به عنوان مثال نیتروژن مایع نیز میتوانند برای بارور کردن ابرها در این دسته مورد استفاده قرار گیرند.
بارورسازی ابرها برای اولینبار در 12 ژوئیه 1946 در آزمایشگاه تحقیقاتی شرکت جنرال الکتریکآمریکا توسط «وینسنت شیفر» مشاهده شد. او بلورهای «یخ خشک» با دمای 78- درجه سانتی گراد را به داخل ابرهای مصنوعی تولیدشده که در اتاقک بودند رها کرد و مشاهده نمود قطرکهای اَبَرسرد از طریق فرایند انجماد به بلور یخ تبدیل شده و بهصورت برف در ته اتاقک ابر ریزش نمودند. بدینگونه شواهد آزمایشگاهی از بارور شدن ابرها بهدست آمد. متعاقب آن در تاریخ 13 نوامبر 1946همزمان با این تحقیقات، دکتر لانگمویر برنده جایزه نوبل، یک آزمایش میدانی روی یک ابر پوششیروی کوه گریولاکدر شرق شنکتدیمتعلق به ایالت نیویورکانجام داد. دمای این ابر که در ارتفاعی حدود 4270 متر از سطح زمین قرار داشت 20- درجه سانتی گراد بود. لانگمویر، 36/1 کیلوگرم یخ خشک را در مسیری خطی با طول حدود 3 مایل روی این ابر پاشید و مشاهده کرد در مدت 5 دقیقه تمامی محتوای آبابر به برف تبدیل شد. برف حاصله در حدود 2000 پا زیر ابر ریزش نمود و به دلیل خشکی هوا قبل از رسیدن به زمین تبخیر شد. تحقیقات بعدی ثابت کرد هسته طبیعی غالب برای تشکیل هسته یخ در طبیعت، ذرات رسمعدنی هستند که در دمای حدود 15- درجه سانتی گراد یا پایینتر بهعنوان هسته یخساز فعال میگردند. پس از استفاده از دانش باروری ابرها بهعنوان یک فناوری جدید با کاربردهای عملی، لانگمویر تا زمان مرگش در تاریخ 1957، بر روی گسترش این فناوری بهمنظور حصول آب بیشتر از آسمان برای تبدیل مناطق مستعد خشک و بیحاصل جنوبی ایلات متحده آمریکا را به مراتع سرسبز و زمینهای کشاورزی تلاشهای بیشماری انجام داد.
در کشوری که خشکسالی سال به سال به مشکلی جدیتر تبدیل میشود و بیآبی معضلی روزمره است، نگاه به آسمان دوخته شده. اگر طبیعت با بشر سر سازگاری ندارد، شاید بشود، ابرها را به زور به بارش مجبور کرد. روشی به نام باروری ابرها. این شیوه که البته دههها قدمت دارد و بسیاری از کشورها دراطراف ایران از آن بهره میگیرند، البته بارورسازی ابرها، مشکل بحران آب کشور را حل نمیکند و حتی میتواند خطرناک هم باشد! پروژههای باروری ابرها در ایران ابتدا توسط وزارت نیرو از سال 1353الی 57 با همکاری یک شرکت کانادایی و با استفاده از یک فروند هواپیما و تعدادی ژنراتورهای زمینی تصعیدکننده یدید نقره بر روی حوزه آبریز سد کرج و جاجرود انجام شد. طی سالهای 1368 الی 74 بصورت پراکنده و با استفاده از ژنراتورهای زمینی در ارتفاعات شیرکوه یزد به اجرا درآمد.
ایران هم اکنون در حال تجربه مشکلات جدی آب است. خشکسالیهایمکرر توأم با برداشت بیش از حد آبهای سطحی و زیرزمینی از طریق شبکه بزرگی از زیرساختهای هیدرولیکی و چاههای عمیق، وضعیت آب کشور را به سطح بحرانی رساندهاست. از نشانههای این وضعیت خشکشدن دریاچهها، رودخانهها و تالابها، کاهش سطح آبهای زیرزمینی، فرونشست زمین، تخریب کیفیت آب، فرسایش خاک، بیابانزاییو طوفانهای گرد و غباربیشتر است. یران کشوری با اقلیم عمدتاً گرم و خشک است. رشد سریع جمعیت مهمترین عامل کاهش سرانه آب تجدیدشونده کشور در قرن گذشته بودهاست. جمعیت ایران در طی این هشت دهه،(سال 1300تا1390) از حدود 8 میلیون نفر به 80میلیون نفر رسیدهاست. بر این اساس میزان سرانه آب تجدیدپذیر سالانه کشور از میزان حدود13000 متر مکعب در سال 1300 به حدود 1400 متر مکعب در سال 1392 تقلیل یافته و در صورت ادامه این روند، وضعیت در آینده به مراتب بدتر خواهد شد.
دو عامل بسیار مهم 1- کشاورزی ناکارآمد 2- سوء مدیریت و عطش توسعه وضعیت نابسامنی را بوجود آورده بخش کشاورزی در ایران از لحاظ اقتصادی ناکارآمد است و سهم این بخش در تولید ناخالص ملی در طول زمان کاهش یافته است. این بخش هنوز صنعتی نشده و کشور از شیوههای منسوخ شده کشاورزی و منتهی به بهرهوری بسیار کم در آبیاری و تولید رنج میبرد. شیوه غالب کشاورزی در ایران، کشاورزی آبی است و بازده اقتصادی حاصل از مصرف آب کشاورزی پایین است. الگوهای محصول در سراسر کشور نامناسب و در بسیاری از مناطق با شرایط دسترسی به آب ناسازگار است.
برنامه توسعه ششمکشور به بحران کمبود آب اشارهای نشده بود. ایران از نظر غالب شاخصهای ناپایداری محیطی در صدر لیست جهانی قرار دارد. حتی برخی مقامات دولت جمهوری اسلامی ایرانهم اذعان داشتند که به موجب بحران خشکسالی و فرونشست زمین و اتلاف منابع آب زیرزمینی، تا ده سال آینده احتمال تعطیلی مطلق کشاورزی در کشور وجود دارد.
تلاش برای مدرنیزه شدن، در کنار پیشرفتهای قابلتوجه در توسعه زیرساختها باعث توجه کمتر به اثرات محیطزیستی طولانیمدت به دلیل تعجیل برای ساخت زیرساختها و توسعه فناوری شد. در نتیجه این وضعیت ارتباط مهم بین توسعه و محیط زیست تا حد زیادی نادیده گرفته شد، و اجرای پروژههای زیربنایی و مهندسی بهطور جدی محیط زیست را تحت تأثیر قرار داد که اثرات منفی آن بر سلامت مردم و بر سیستمهای طبیعی مشاهده شده و یا در طولانی مدت دیده خواهد شد. با وجود اثرات محیطزیستی و اقتصادی، تشنگی برای توسعه فنی و تکنولوژی سریع (بهجای توسعه پایدار) هنوز هم عامل اصلی تصمیم گیریهای توسعهای کشور است.
از نظر علم ستاره شناسی شب به مدت زمان لحظه غروب خورشید تا لحظه طلوع خورشید اطلاق می شود .
از آنجا که مدار زمین به گرد خورشید زاویه 23.5 درجه دارد از دید ناظر زمینی ظاهرا اینگونه به نظر می رسد که خورشید بر کره آسمان جابجا شده و نسبت به معدل النهار و یا همان استوای آسمان این زاویه را مدار خورشید می سازد. به مسیر حرکت ظاهری خورشید در زمینه آسمان در مدت یک سال خورشیدی، دایرةالبروج گفته میشود. در این شرایط باید دو حلقه را در نظر بگیریم که یکی معدل النهار و دیگری مدار گردش ظاهری خورشید بر کره آسمان است که این دو حلقه با هم زاویه 23.5 درجه دارند و در دو نقطه یکدیگر را قطع می کنند که آنها نقاط اعتدال هستند. دو نقطه اعتدال شامل دو اعتدال بهاری(نوروز) و دیگری اعتدال پاییزی و آغاز ماه مهر است.
در طرفین نقاط اعتدال، نقاط انقلابین قرار دارند که یکی انقلاب تابستانی و دیگری انقلاب زمستانی است. با این حساب سمت طلوع خورشید در هر فصل متفاوت است . در روز اول بهار که اعتدال بهاری است، خورشید دقیقا در شرق طلوع میکند؛ اما هر چه به انتهای فصل بهار نزدیک میشویم، فاصله خورشید از استوای سماوی بیشتر میشود و نه تنها طول روز (فاصله بین طلوع تا غروب خورشید) بیشتر میشود، که محل طلوع خورشید کمی به سمت شمال تغییر میکند. هرچه عرض جغرافیایی بیشتر باشد، این جابجایی نیز بیشتر است.
در اول تیرماه که انقلاب تابستانی است، خورشید از شمالشرقیترین حالت ممکن طلوع میکند و در شمالغربیترین حالت ممکن غروب میکند و طول روز به بیشترین مقدار خود در نیمکره شمالی میرسد.
در فصل زمستان وضعت به گونه دیگری است و خورشید از جنوب شرقی طلوع می کند و کمان کوتاهی را در آسمان طی کرده و در جنوب غرب غروب می کند، با این شرایط با توجه به کم بودن مدت زمان خورشید در آسمان طول روز کوتاه می شود، خورشید به نیم کره شمالی مایل می تابد و زمین کمترین مقدار نور و گرما را از خورشید دریافت میکند. به این ترتیب فصل زمستان در نیم کره شمالی آغاز شده است این در حالی است که در نیم کره جنوبی عکس این وضعیت وجود دارد و در حالی که مردم در نیم کره شمالی سرمای زیر صفر را تجربه می کنند در نیم کره جنوبی مردم کشورهایی مثل استرالیا در حال شنا کردن هستند.هنگام انقلاب زمستانی خورشید به حداکثر گشودگی 23.5 درجه ای زاویه ای خود نسبت به استوای آسمان می رسد و طول شب (فاصله غروب امروز تا طلوع خورشید در روز بعد) به بیشترین مقدار خود میرسد.ایرانیان در روزگاران بسیار دور از این تفاوت زمانی شب و روز در طول سال آگاه بودند و آن را به حساب می آوردند.طولانی ترین شب سال به این معنا نیست که طول این شب نسبت به شب های دیگر خیلی بلند تر است بلکه گاها این طولانی بودن به کمتر از یک دقیقه می رسد.ایرانیان باستان در شب یلدا با گرد هم آمدن که همان سنت دید و بازدید است، ضمن یاد کردن از مفاخر و اندیشمندان و سرایش ابیات و داستان های قهرمانی سعی در انتقال این آموزه ها و استفاده بهینه از این شب طولانی داشتند و با استفاده از تنقلات سالم و میوه های مختلف این گرد هم بودن را جشن می گرفتند.در 4 گوشه ایران طول شب یلدا متفاوت است. چابهار که در جنوب شرقی کشور قرار دارد کوتاه ترین شب یلدا رادارد طول شب یلدا در این منطقه 13 ساعت و 27 دقیقه است. در مقابل شهر ماکو که در شمال غربی ایران قرار دارد با 14 ساعت و 37 دقیقه طولانی ترین شب یلدا رادارد.در تهران نیز طول شب یلدای امسال 14 ساعت و 16 دقیقه است.
زلزله یکی از بلایای طبیعی است که تنها راه مصون بودن در برابر آن آمادگی داشتن در برابر بروز است.
علت اصلی وقوع زلزله به طور دقیق مشخص نیست اما تجمع انرژی در زمین و آزاد شدن ناگهانی آن به گونه ای که عدم تحمل طبقات زمین برای نگهداری این انرژی وجود ندارد موجب شکسته شدن زمین در بعضی نقاط آن شده و انرژی از محل آن آزاد می شود که این امر به بروز زلزله می انجامد ؛
براساس اطلاعات مرکز لرزهنگاری کشوری موسسه ژئوفیزیک ایران به طور میانگین هر ساله حدود 10 تا 12 هزار زمین لرزه با مقیاس بزرگی بیش از یک ریشتر در مناطق مختلف کشور را شاهد هستیم.
موسسه زمین شناسی آمریکا در آماری اعلام کرده است که سالانه به طور میانگین بیش از یک میلیون و 444 هزار زلزله با بزرگی بیش از 2 ریشتر در دنیا رخ میدهد که بزرگی حدود 144هزار و 469 زمین لرزه بیش از سه ریشتر و بزرگی حدود هزار و 470 زمین لرزه بیش از پنج ریشتر است.
ایران ششمین کشور بلاخیز جهان، چهارمین کشور از لحاظ بروز بلایای طبیعی در آسیا و دهمین کشور زلزله خیز جهان است بنابراین براساس موقعیت جغرافیایی بروز بلایای طبیعی اجتناب ناپذیر بوده و نیازمند شناخت صحیح از شرایط و مدیریت آن است. کشورما از جمله کشورهایی است که از گسلهای فراوانی تشکیل شده و حرکت این گسلها باعث رها شدن انرژی ذخیره شده و بروز زلزلههای مکرر میشود که وقوع این زمین لرزهها تلفات جانی و خسارتهای مالی فراوانی را در مناطق شهری به دنبال داشته است همانطور که تاکنون در کشور زلزله های شدیدی نظیر بوئین زهرا، منجیل، بم را شاهد بودیم که بزرگی زلزله خسارات سنگین جانی و مالی را بر مردم شهرهای یادشده وارد کرد و بروز این فاجعه ها مقدمه ای برای نگاه عمیق تر به این بلای طبیعی شد.
هربار وقوع زمین لرزه در هر نقطه کشور به مثابه زنگ خطری برای تمام مردم عمل می کند و یافتن راهکارهای عملی برای مقاوم سازی و چگونگی مواجهه با بلایا در زمان حادثه جز اولویت ها قرار می گیرد؛ کشور دارای گسل های متعددی است که فعال شدن آن هر لحظه از شبانه روزی محتمل است اما باید بستری صحیحی از نظر سازه های ساختمانی را ایجاد کرد تا بروز حوادث طبیعی با کمترین خسارات ممکن همراه باشد. مهدی زارع استاد پژوهشگاه بین المللی زلزله شناسی و مهندسی زلزله گفت: مناطق خطرناک از نظر رخداد زمین لرزه در پیرامون گسل های فعال ایران هستندY این گسل ها بیشتر در نواحی مرز بین کوه ها و دشت های ایران قرار گرفته اند. در راستا و مرزهای ساختار در نواحی البرز، زاگرس، کپه داغ، ایران مرکزی، حاشیه های کویر مرکزی ایران، آذربایجان، لوت و مکران مهمترین گسل های فعال ایران را می توان مشاهده کرد. گسلهای بزرگ در پوسته زمین نتیجه حرکت برشی زمین هستند و زمینلرزهها نیز نتیجه نیروی رهاشده در حین لغزش سریع لبههای یک گسل به هم است.
بزرگترین نمونههای گسل، مرزهای میان ورقههای زمینساختی کره زمین است و از آنجا که یک گسل معمولاً از یک شیار مستقیم و مرتب تشکیل نشده و ناحیهای از تغییر شکلهای پیچیده زمین را در بر میگیرد معمولاً بجای گسل از «منطقه گسلی» صحبت میکنند؛ بزرگترین گسل ایران، گسل زاگرس است. زلزله دو طرفه است یعنی وجود گسلهای فراوان در یک منطقه سبب بروز زلزله شده که به نوبه خود سبب ایجاد گسل جدید و در نتیجه تعداد شکستگیها زیادترمی شودو به این ترتیب قابلیت لزره خیزی منطقه افزایش مییابدو ممکن است یک زلزله به همراه خود پیش لرزه و پس لرزههایی داشته باشد، که این دو قبل و بعد از زلزله اصلی ممکن است وقوع یابند، به عبارتی دیگر این موضوع به نحوه آزاد شدن انرژی زلزله بستگی دارد.
هنگامی که زمین شروع به لرزیدن میکند، ابزار نوشتن لرزهنگار مانند یک پاندول حرکت میکند که بستگی به نوع لرزش زمین دارد. هر چه زمینلرزه شدیدتر باشد، پاندول لرزهنگار نیز محکمتر تکان میخورد. اطلاعات ثبت شده پس از انجام یک سری الگوریتمها و محاسبات پیچیده، تبدیل به اعدادی میشوند که آن را با عنوان «مقیاس ریشتر» میشناسیم
که صفر الی 1 ریشتر غیرقابل شناسایی،2 ریشتر بیشتر انسانها قادر به احساسش نیستند،3 ریشتر: در نواحی نزدیک کانون زمینلرزه قابل احساس است، 4 ریشتر: موجب لرزش ساختمانها و نیز صدمات کمی می شود، 5ریشتر: میتواند خساراتی بر ساختمانهایی که ضعیف هستند وارد کند. همچنین میتواند خسارات اندکی نیز بر ساختمانهای مستحکم وارد آورد، 6 ریشتر: موجب لرزشهای شدید در نواحی کانون زمینلرزه میشود و حتی صدمات و خساراتی بر ساختمانهای ضد زلزله نیز وارد میشود، 7ریشتر صدماتی بر ساختمانهای مستحکم وارد میشود؛ صدمات جزئی به بیشتر ساختمانها وارد میشود و به طور کلی، ناحیه و منطقهی مورد نظر دچار خساراتی میشود، 8 ریشتر صدماتی بر نواحی بزرگ یا حتی کشور وارد میشود؛ خسارات بسیار زیاد بر پیکرهی تمامی ساختمانها وارد میشود و 9 ریشتر: خسارات و صدمات بسیار شدید بر تمامی بناها و ساختمانها وارد میشود.
امواج زلزله روی زمین قابل مشاهده میشود که وضعیت زمین در این نقطه برای همیشه عوض میشود. علی رغم پیشرفت های علمی اما پیچیدگی پدیده های زمین ساختی به قدری گسترده است که بشر را در پیش بینی وقوع زلزله ناتوان کرده و باید گفت ماهیت پیش نشانگرهای زلزله به صورتی است که همه آنها در تمامی زمین لرزه ها وجود ندارند و لذا نمی توان با تمرکز بریک نشانگر، وقوع یا عدم وقوع زمین لرزه را در یک منطقه یا محدوده زمانی مشخص پیش بینی کرد. تاکنون دهها پیش نشانگر مختلف برای زمین لرزه شناسایی شده که مهمترین آنها پیش نشانگر های آبشناختی، لرزه شناختی، تغییرات مقاومت الکتریکی زمین، الگوی اتساع پذیری پوسته زمین، ابرهای یونی، پیش نشانگرهای نوری ، الکترومغناطیسی و بالاخره پیش نشانگرهای زیست شناختی می باشند. یکی از پیش نشانگرهای آب شناختی، اندازه گیری گاز رادون در آبهای زیرزمینی است که منشا این گاز، تخریب عنصر اورانیوم موجود در لایه های در معرض گسلش زمین است که به حالت بلوری در زمین محبوس شده و در اثر نفوذ آب و بازشدن منافذی در بین لایه ها به آبهای زیر زمینی وارد می شوند. یکی دیگر از پیش نشانگرهای آبشناختی زمین لرزه، تغییر سطح آبهای زیر زمینی است که ممکن است در اثر فشار لایه های زمین در آستانه زلزله ایجاد شود البته مهمترین پیش نشانگر لرزه ای زلزله پیش لرزه هایی هستند که گاهی اوقات پیش از زمین لرزه های بزرگ به وقوع می پیوندند و تغییر تعداد و بزرگی آنها می توانند نشانه ای برای رخداد زمین لرزه ای در آینده نزدیک باشد. این نشانگرها نیز همانند سایر پیش نشانگرها قطعی نبوده و در موارد بسیار زمین لرزه های متعددی در یک منطقه و دوره زمانی خاص روی داده اند که پیش لرزه زمین لرزه بزرگتری نبوده اند و از طرف دیگر زلزله های شدید بسیاری بدون هیچ گونه پیش لرزه قابل توجه به وقوع پیوسته اند.
زلزله 21 و 48 روز یکشنبه 21 آبان در 30 کیلومتری شمال غرب سرپل ذهاب و 32 کیلومتری جنوب شرق حلبچه در ناحیه مرزی ایران و عراق رخ داده و کانون این زلزله در مرز ایران و عراق و در داخل خاک ایران واقع بوده است که هنوز گسل مسبب این رخداد مشخص نیست ولی گسل فعال خمیدگی جبهه کوهستان زاگرس و گسلهای پهنه گسله ذهاب (یا سرپل ذهاب) در همین منطقه قرار دارد همچنین گسل پی سنگی ذهاب از گسلهای سامانه گسله خمیدگی جبهه کوهستان زاگرس استکه سازوکار این زلزله فشاری و صفحه گسله نزدیک به قائم بوده است. در شهر سر پل ذهاب 60 هزار نفر و در قصر شیرین حدود 30 هزار نفر زندگی میکنند و زلزلههای حلوان و سر پل ذهاب از جمله زلزلههای تاریخی این منطقه بوده اما زلزله کم عمق بوده وهنوز ژرفای آن هنوز دقیق مشخص نشده است زلزلههای تاریخی این منطقه، زلزله های تاریخی 958 میلادی و 1150 میلادی سرپل_ذهاب و در سده بیستم، زلزله های 1967 میلادی با بزرگی 5.7 و سال 1983 میلادی با بزرگای 5.1 در همین منطقه رخ داده اند. این زلزله را حدود 150 میلیون نفر در ایران و عراق و در هر دو پایتخت حس کرده اند ولی طبیعتا رخداد آن به تحریک گسلهای دور از منطقه رومرکزی (مثلا گسلهای تهران، تبریز، قم یا ... ) ربطی ندارد.
زمین دقیقاً یک سنگ جامد نیست که در حال چرخش به دور محورش باشد. لایههایی داخل زمین عبارتند از هسته، گوشته و پوسته، اثر متقابل پوسته و گوشته باعث زمینلرزههای عمیق میشود. بخش بالایی گوشته از قسمتی بنام آستنوسفر که به صورت بخش مذاب است، تشکیل شده است. لیتوسفر به صورت بلوکهایی بزرگ به روی آستنوسفر شناور است. این بلوک همان صفحات هستند. صفحات در اثر چند عامل مثل: جریانهای همرفت، جاذبه، چرخش زمین و سایر نیروها، به آرامی حرکت میکنند.
سنگهای گرم شده اعماق زمین در اثر ازدیاد حجم و کاهش چگالی به سمت بالا میآیند در عوض مواد سرد و سنگینتر به سمت پایین میروند که باعث بوجود آمدن جریانهای همرفت میشوند. درواقع جریانهای همرفت حرکات چرخهای سه بعدی هستند. این چرخه به همین نحو مدام تکرار میشود. اگر شما مقداری درمورد جریانهای همرفت موجود در گوشته فکر کنید پی میبرید که این جریانها به روی پوسته تأثیر میگذارند. قارهها از مواد سبکتری تشکیل شدهاند و به نظر میرسد که هرگز در جریانهای همرفت دخالت نکنند. درست مثل روغن است که بر روی سطح آب شناور باشد و همیشه بر روی سطح باقی میماند.
در پوسته تنشهای دیگری وجود دارند که تفاوت زیادی با موارد ذکر شده قبلی دارند، و در اثر چرخش زمین به دور محور خود ایجاد میشوند. استوا سریعتر از قطبین حرکت میکند. این دو تنش تولید شده توسط گردش زمین و جریانهای همرفت نیروی زیادی به لیتوسفر وارد میکنند. که این تنشها را به صورت شکستگیها یا به عبارت بهتر گسلها آزاد میکنند. به هرحال حرکت در امتداد گسلها موجب آزاد شدن نیروهایی میشود که به آنها امواج لرزهای میگوییم، وقتی که این امواج به سطح زمین میرسند آن را لرزانده و باعث زمین لرزه میشوند. زلزلهها در اثر حرکت ناگهانی و شکستن تودههای سنگی در امتداد گسلهایی که از قبل موجود بودهاند، ایجاد میشوند. گسل عبارت از یک سطح شکسته شده در داخل پوسته زمین است. به نقطهای از گسل که جابجایی از آنجا شروع میشود کانون زلزله گویند. و نقطه بالایی آن در سطح زمین که مستقیماً در بالای کانون قرار گرفته مرکز سطحی گویند. گسلها میتوانند در اثر کشش، فشارش، یا حرکات لغزشی بوجود آیند.
امواج لرزهای در سرتاسر زمین حرکت میکنند. آنها شامل انواع مختلفی از امواج میشوند. دو نوع اصلی آن امواج P و S هستند. نوع اول امواج Pیا امواج اولیه نامیده میشوند، چونکه آنها سریعترین امواج هستند و اولین امواجی هستند که توسط لرزه نگار ثبت میشوند. موج P را میتوانیم به عنوان یک موج فشاری – کششی توصیف کنیم، چونکه سنگهای موجود در مسیر حرکتش را بوسیله انقباض و انبساط در امتداد افق حرکت میدهد. یک موج P به صورت یک نیروی ترافشارشی از داخل مواد عبور نماید.
دومین نوع امواج لرزهای اصلی اصلی موج S نامیده میشود. امواج S امواجی برشی هستند. امواج S آهستهتر از نوع P حرکت میکنند. حرکت یک ذره در موج برشی عمود بر جهت حرکت خود موج است. انرژی آزاد شماره طی یک زمین لرزه باعث لرزش زمین میشود. اگر شما به مرکز سطحی زمین لرزه نزدیک باشید لرزش شدیدتر از حالتی خواهد بود که درفاصله دورتری نسبت به آن قرار گرفته باشید. این تغییرات به دلایل متعددی بستگی دارند. این نکته مهم است که انرژی لرزهای هنگام حرکت موج در سنگها. در آنها انتشار مییابد که به دلیلل اصطکاک و دیگر عوامل است. به علاوه انواع مختلف امواج لرزهای با سرعتهای متفاوتی حرکت میکنند. یعنی در فاصله نزدیک مرکز سطحی تمام امواج با هم و در یک زمان به نقطهه موردنظر میرسند که در این حالت زمین خیلی شدیدتر و در یک دوره زمانی کوتاه خواهد لرزید در فاصلههای دورتر از مرکز سطحی بین زمان رسیدن امواج مختلف به نقطه موردنظر فاصله ایجاد میشود. که این پراکنده شدن انرژی باعث میشود لرزش با شدت کمتری انجام شود.
امواج لرزهای تولید شده توسط یک زمین لرزه میتوانند بوسیله یک لرزهنگار ثبت و اندازهگیری شوند. رکوردهای ثبت شده بوسیله لرزهنگار، لرزه نگاشت نامیده میشوند. امواج لرزهای از کانون زمین لرزه تولید شده و در سرتاسر زمین انتشار مییابند. این امواج میتوانند به بعضی از مناطق زمین آسیب رسانند. عوامل زیادی در میزان آسیب گذاری دخیلاند. فاصله از کانون زمین لرزه عامل مهمی است. طی عبور امواج از زمین، انرژیشان را به تدریج از دست میدهند، چنانچه اگر شما در فاصله دورتری از کانون زلزله قرار گرفته باشید، لرزش کمتری را احساس خواهید کرد.
فاکتور دیگر نوع زمینی که امواج از آن عبور می کنند، است. برای مثال اگر امواج از یک منطقه ماسهای عبور کنند باعث فرونشست ذرات میشوند که باعث میشود سطح زمین به داخل فرو رود و خسارات زیادی به بار آورد. درصورتی که اگر این امواج از سنگهای سخت عبور کنند، مقدار جابجایی و صدمات وارده کمتر خواهد شد. همیشه زلزلههای بزرگتر مخربتر نیستند. برای مثال ممکن است یک زمین لرزه با بزرگی 9 ریشتر که کانون آن در فاصله دورمتر قرار دارد، خسارت کمتری نسبت به یک زمین لرزه 6 ریشتری که ساختمانهای منطقه موردنظر محکم نبوده و تراکم جمعیت در آن بالا باشد، داشته باشد.تصور کنید که چقدر زمان و هزینه نیاز است که خانوادههایی که زنده ماندهاند دوباره خانه، شغل و وضعیت مناسب موردنظرشان را بدست آورند. این احساس از دست دادن دوستان و خانواده آنقدر دردناک و تلخ است که هیچ کسی دوست ندارد که هرگز آن را احساس کند.
منبع
زمین شناسی ساختمانی و تکتونیک ، حسن مدنی
زمان در زمین شناسی، ایچر – ال، دان
استیون هاوکینگ فیزیکدان مشهور در اظهار نظر خود نسبت به ادامه زندگی روی زمین هشدار داد.که برای فرار کردن از زمین فقط 200 سال فرصت داریم.وی دونالد ترامپ را درباره خروج از پیمان تغییرات آب و هوایی جدیترین و اشتباهترین تصمیم وی دانست.هاوکینگ معتقد است زندگی روی زمین در خطر نابودی است و اگر می خواهیم نسلهای آینده زنده بمانند باید هرچه سریعتر امکان زندگی در فضا را ایجاد کنیم.انسان اگر میخواهد زنده بماند باید در 200 تا 500 سال آینده خانهای در فضا پیدا کند.او همچنین خطاب به دونالد ترامپ، رئیسجمهور آمریکا گفت: "من بر خلاف ترامپ که جدیترین اشتباه خود ــ خروج از پیمان ــ را مرتکب شد، اهمیت مبارزه با تغییرات آب و هوایی و گرمایش جهانی را انکار نمیکنم."
آیا یک فاجعه دیگر در راه است آیا ممکن است موجودات زنده بشمول انسان بار دیگر در زمین نابود شوند؟
طرفداران پیشگویی های شوم بخاطر ادعای شان همیشه به آسمان می نگرند. در جریان دهه 1980 میلادی همه درگیر یک همدم مشکوک خورشید بنام نمسیس بودند که هر 26 میلیون سال باعث بارش مرگبار سیارک ها به سوی زمین میشود. بعد در جریان دهه 1990 بحث و گفتگو های داغی در مورد یک جرم آسمانی دیگر بنام نیبیرو جریان داشت که قرار بود زمین را در سال 2003 نابود کند.
اما حالا یک تهدید دیگر و نه از جنس نمسیس و نیبیرو بلکه یک تهدید واقعی مطرح شده. نام این تهدید ستاره کوتوله گلیس 710 (ستاره کوچک نارنجی کمرنگ با قدر 10) است که حدود 63 سال نوری در صورت فلکی مار افسای قرار دارد. حدود 10 سال قبل اخترشناسان برای اولین بار به کمک رصد های ماهواره فضایی هیپارکوس این ستاره کوچک را کشف نمودند که حدود یک و نیم میلیون سال بعد گلیس 710 به فاصله کمتر از 1.3 سال نوری به خورشید نزدیک میشود.
ابر اورت که منظومه شمسی ما را به صورت یک حباب پوشانیده و خانه میلیارد های سنگ و یخ آسمانی است، حدود 8 تریلیون کیلومتر یا (50 هزار واحد نجومی که 50 هزار بار فاصله زمین و خورشید می شود) از خورشید فاصله دارد. البته این فاصله برای جاذبه یا کشش گرانشی یک ستاره کوچک که جرم آن 0.6 برابر جرم خورشید است زیاد نیست و نمی تواند سیارات منظومه شمسی را از مدار و جایگاه فعلی شان بیجا بسازد. اما بی نظمی و اغتشاشی را در ابر اورت که در لبه های نیروی جاذبه خورشید قرار دارد، بوجود می آورد و در نتیجه میلیون ها سنگ و یخ بزرگ و کوچک را به قسمت های درونی منظومه شمسی یعنی دقیقأ به سوی زمین و دیگر سیارات پرتاب میکند.
شاید این را هم شنیده باشید که در چند مورد به نابودی گسترده موجودات زنده هم اشاره شده که به حرکت منظومه شمسی ما از درون بخش های متراکم (چگال) صفحه کهکشانی راه شیری ارتباط دارد و این حرکت احتمال برخورد یا رویارویی با خیلی از اجرام را بیشتر می سازد.
ابر اورت جایگاه میلیارد ها سنگ یخی بزرگ و کوچک است
گراتسیا سانچز و تیم اش تخمین زده اند که احتمال دارد طی چند میلیون سال آینده به تعداد 2.4 میلیون ساکن ابر اورت مدار زمین را قطع نموده و خطر برخورد سیارک ها را با زمین تا ده درصد بالا می برد.
ولی حرکت و فاصله ستاره ها در کتالوگ هیپارکوس در سال 2007 بار دیگر بررسی شد و تحلیل های تازه از آن و اطلاعات (داده) های آقای ودیم بابیلوف از ( رصد خانه پلکووا) نشان میدهد که ستاره کوتوله گلیس 710 یک اندازه مشکل تر از آن است که قبلأ تصور می شد.
بعد از انجام یک میلیون شبیه سازی در کمپیوتر که بر اساس خطا های رصدی مختلف بود، بابیلوف تائید نمود که این ستاره 86 درصد شانس عبور از مرز های بیرونی ابر اورت را دارد که حدود 1.6 سال نوری از خورشید فاصله دارد. در ضمن شبیه سازی های او امکان 1 بر 10 هزار بار ورود گلیس را به محدوده 0.02 سال نوری و یا حدود 1 هزار واحد نجومی تائید نمود. اگر یک ستاره فقط 50 مرتبه دور تر از مدار پلوتو عبور کند حتمأ ابر اورت را متلاطم می سازد و میلیون ها شهاب سنگ را به درون منظومه شمسی پرتاب میکند.
اما تا حال که شهاب ها در کمربند کوپیر قرار دارند و احتمال بیجا شدن خود سیارات هم نمی رود، زیرا نیروی گرانشی (جاذبه) خورشید بر یک شهاب در کمربند هزار بار قوی تر از کشش یک ستاره در حال عبور است.
این نقشه فاصله و زمان احتمالی رویارویی یا نزدیک شدن ستاره گلیس 710 را در آینده نشان میدهد. باید بخاطر داشت که 1 پارسک برابر است با 3.26 سال نوری.
اما یک پویاشناس بنام هال لویزن از انستیتوت تحقیقاتی جنوبی می گوید " فکر کردن در مورد اینکه چه چیزی اتفاق می افتد متکی بر این حقیقت است که این ستاره به خورشید نسبت به اکثر شهاب ها به خود خورشید نزدیکتر میشود. بنابرین گردش خورشید تغییر می کند، اما نه ابر اورت. در آنصورت خورشید به مسیر دیگری در حرکت می شود و ابر اورت هم به مسیر خود ادامه میدهد.
اما به راستی چنین رویارویی اتفاق می افتد؟ ولی چنین اتفاقی قبلأ افتاده. پویا شناس به این واقعیت اشاره میکند که احتمالأ ابر اورت به یک فاصله حدود 60 واحد نجومی نزدیکتر میشود. سپس مدار عجیب و غریب 12 هزار ساله دنباله دار سدنا 90377 است که مدارش بدور خورشید بین 76 تا 976 واحد نجومی می باشد. هیچ رویارویی سیاره ای نمی تواند سدنا را این قدر دور پرتاب کند و تنها توضیح برای مدار چنین کشیده شده سدنا این است که این تکان گرانشی یا جاذبه ای او در اثر رویارویی با یک ستاره در زمانه های خیلی دور بوده.
اما اگر نیم پر گیلاس (لیوان) را ببینیم، این است که تحلیل و ارزیابی های بابیلوف از 35 هزار ستاره در محدوده 100 سال نوری از خورشید هیچ مداخله یا رویارویی نزدیک را طی 2 میلیون سال آینده نشان نمی دهد. او همچنین 9 ستاره جدید را به فهرست رویارویی های گذشته و آینده تا محدوده 6 و نیم سال نوری اضافه میکند که هیچ یک از آنها به نزدیکی ستاره گلیس 710 نمی رسند. طی 27 تا 28 میلیون سال آینده از اکنون ستاره پروکیسما و آلفا قنطورس به سوی منظومه شمسی می آیند، اما هیچ کدام به فاصله کمتر از 3 سال نوری نمی رسند.
پس احتمال دارد در آینده یک اتفاق بدی برای زمین رخ دهد. شاید یک سیارک سرگردان در زمان نامناسب و در جای نامناسبی قرار داشته باشد و یک حرکت در قسمت های بیرونی منظومه شمسی کافیست تا مدار آن سیارک به سوی زمین تغییر کند. در هر صورت، باید آرامش را حفظ نمود و بهتر است تمام راه حل ها برای فرار از دام جاذبه این کوه یخی مغناطیسی را روی میز گذاشت و روی آن خوب فکر کرد.
اقدام سریع: تمویل مالی سروی و بررسی کل آسمان
سروی گارد فضایی با هدف مشخص نمودن اجرام نزدیک زمین (NEO) کمتر از 140 متر جریان دارد. شاید این سروی تا ده یا پانزده سال دیگر تمام شود ولی دو جرم کوچکی را که در سال 2002 با قدرت نیم کیلو تن با زمین برخورد کردند از نظر انداخته بود.
اقدام میان مدت: بین 1 تا 10 سال: تخلیه محل برخورد
گزارش سال 2010 اکادمی ملی علوم اصطلاح عجیب دفاع ملکی را بکار میبرد، اما در واقع به معنی حفظ حیات ما و شماست (یعنی تخلیه محلاتی که احتمال برخورد سیارک ها به آنجا میرود). تخریب کنندگان 140 متره آسمانی شاید طی هر 30 هزار سال با یک شهر برخورد کنند، اما حالا هیچ محلی برای چنین سقوطی فعلأ مشخص نیست و حتی آمادگی آن را هم ندارد.
اجرامی آسمانی که میتوانند در محدوده ده ها کیلومتر گونه های حیات را نابود کنند، هر 65 میلیون سال یا بیشتر از آن با زمین برخورد می کنند. اما که میداند، یکی از سیارک های که در آینده برخورد کند، از این نوع باشد.
اقدام دراز مدت: 10 سال و بیشتر از آن:
اگر این هشدار برای مدت ده سال باشد، در آنصورت وقت کافی داریم تا یکی از ابزار های امروزی فضایی خود را که حد اقل طرح آن فعلأ روی کاغذ است بسازیم و بعد به سوی این سیارک پرتاب کنیم. کشش گرانشی و زنبورک های آئینه ای و چندین دستگاه دیگر انحراف کننده برای دفع این گونه اجرام تهدید کننده پیشنهاد شده تا در مدار بعدی اش وارد سوراخ کلید گرانشی نگردد و از مسیر برخورد با زمین منحرف شود. (سوراخ کلید گرانشی در نجوم به قوس کوچکی از مدار یک جرم در حال برخورد با زمین گفته میشود).
اگر چنین جرمی واقعأ در مسیر برخورد با زمین باشد، در آنصورت هیچ کسی نمی تواند گزینه "نیروی ناگهانی" که به معنی سقوط دادن یک جسم بر سطح این گونه اجرام و یا متلاشی ساختن آن است را رد نمی کند و در ضمن گزارش های ناسا 500 درصد احتمال تغییر مدار چنین جرم آسمانی به کمک نیروی ناگهانی را رد میکند.
اما راه حل ایده آل و واقعی شامل یک اقدام دو مرحله ای است که در مرحله اول بکار بردن نیروی ناگهانی و به دنبال آن راندن یک یا چند تکه آن به یک مدار مصئون تر توسط ابزار یا سفینه های دفع کننده می باشد.
در ضمن حتی اگر تمام این تلاش ها به جایی نرسد در آنصورت همه تلاش های استخباراتی زمین باید سعی بر آن کنند تا یکبار دیگر به جستجوی این توده های یخ مغناطیسی به پردازند و متوجه شوند که در کجای کار اشتباه صورت گرفته.
حضرت محمد (ص) : فاطمه پاره تن من است . هر که او را بیازارد ، مرا آزرده خاطر کرده است و هر که او را شاد کند ، مرا نیز خوشحال نموده است
ما زنده به لطف و رحمت زهرائیم
مامور برای خدمت زهرائیم
روزی که تمام خلق حیران هستند
ما منتظر شفاعت زهرائیم
مرحوم محدث قمی رضوان الله تعالى علیه می گوید:
باید اعتراف نمود که بیان فضائل و کمالات نامتناهیه حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها از حیطه احصاء خارج است و احدى نمی تواند از عهده بیان نعت و مدح این بانوى عظیمة الشان برآید جز این که اقرار به عجز خود نماید.
کتاب فضل فاطمه هرگز تمام نتوان کرد
اگر مداد شود ابحر و قلم اشجار
کسى که دم زند از فضل بى نهایت او
چو مرغکى است که از بحر تر کند منقار
فاطمه زهرا علیهاالسلام انسانى است ملکوتى و جبروتى و لاهوتى صفات. و اوست که میزان تام انسانیت و الگوى کامل آدمیت است و اوست که ام ابیها و ام الائمه است و باید بسیار قدر بدانیم.
درآخر با توسل به ذیل عنایت آن حضرت اعلام می نماییم.
یا فاطمة الزهرا یا بنت محمد یا قرة عین الرسول یا سیدتنا و مولاتنا انا توجهنا و استشفعنا بک الى الله و قدمناک بین یدى حاجاتنا .یا وجیهة عندالله اشفعى لنا عندالله .